حقوق از مهمترین شاخهای علوم اجتماعی است که به مطالعه قواعد حاکم بر روابط اعیان اشخاص (حقیقی و حقوقی) در عرصه جامعه میپردازد.
در حکومتهای آزاد، منبع اصلی تمام قواعد حقوقی اراده عموم است که گاه به طور مستقیم و به صورت عرف و عادت منشأ حقوق میشود و گاه دیگر به وسیله قوهی مقننه و به صورت قانون ایجاد قاعده میکند ولی حکم تمام مسائل زندگی اجتماعی را نمیتوان در قانون و عرف پیدا کرد. مردم فصل دعاوی خود را ناچار از محاکم میخواهند و آنها نیز با استفاده از متون قوانین و عادات و رسوم و عقل و عدالت قواعد حقوقی را درباره دعاوی اعلام و اجرا میکنند.
بنابراین انسان موجودی اجتماعی است و برای نگهداری اجتماع خود لازم دیده که قواعدی بر روابط اشخاص حکومت کند. پس، از لحاظ تاریخی، مفهوم حقوق با دولت (به معنی عام) ارتباط نزدیک دارد و هدف اصلی آن ایجاد نظمی است که این همزیستی را تأمین کند. ولی با از بین رفتن حکومتهای اجتماع و تضمین بقای حکومت است یا باید بر پایهی عدالت و انصاف باشد و برای هر کس حق و تکلیفی را شناسد که شایسته و سزاوار است؟
روش این تحقیق توصیفی و تحلیلی بوده که به منابع فقهی و حقوقی استناد شده است.